بدون عنوان
سلام چند وقته زیاد نمیتونم بیام و وبلاگ دختری رو اپ کنم میدونم دیر به دیر میشه چون اینقدر دخترمون شیطون و وابسته به من شده که اگه پدر مادرم نباشن و بابای انا نباشه نمیتونم تا دستشویی هم برم .. دندونای دختر طلای ما چهار تا شده البته یه ماهی میشه که دندونای بالاش در اومده.. چند روز پیش رفتم خونه مادرجون معصومه (مادر شوهرم )و مامانیش تا انا رو دید بردش بیرون وقتی برگشت دیدم گوشش رو سوراخ کرده ما اصلا قصد نداشتیم سوراخ کنیم گوشش رو ولی خب توفیق اجباری نصیبمون شد من خیلی هم خوشحال شدم ولی همسرم زیاد استقبال نکرد چند روزی گذشت صبح که انا بیدار شد دیدم دور گوشش و تقریبا نزدیکای گردنش جوشای ریز زده گوشواره ها رو از گوشش در اوردم وت...
نویسنده :
مامان دنیا
17:24